آسایش و راحتی یا کار....؟

 

به نظرم کسانی که در شهر محل زندگیشون تحصیل می کنن خیلی خوش به حالشونه و آب تو دلشون تکون نمی خوره و تکلیفشون با خودشون معلومه و می دونن چیکار می کنن در عوض یه دانشجوی شهرستانی مثل من که باید برای درس خوندن بره یه شهر دیگه . فکرشو بکنین هزار تا گرفتاری داره اول و مهم تر از همه اینکه باید دوری از خانواده اش رو تحمل کنه و به دوری از اونا عادت کنه ( کاری که هنوز بعد از 5 سال دانشجویی در شهر غریب برای من اتفاق نیافتاده ) . دومین مشکلی که برای من هست اینه که به خاطر همین رفت و آمدهای بین تهران و شهرمون از اونجا مونده و از اینجا رونده هستم مثلا من دوست دارم همزمان با تحصیل کار کنم ولی به خاطر همین رفت و آمد ها نه می تونم تو تهران کار پیدا کنم ( چون اگه بخوام تو تهران کار پیدا کنم باید اونجا موندگار بشم که برای من تصورش هم غیر ممکنه ) و اگه بخوام تو شهرمون این کارو بکنم باید هر هفته دو روز برم تهران و برگردم! و اتفاقا این تصمیم رو هم داشتم و قرار بود در دانشگاه علمی – کاربردی شهرمون تدریس کنم و این کار تقریبا اوکی هم شده بود ولی یهو نظرشون عوض شد با اینکه وقتی من درخواست دادم کاملا استقبال کردن و گفتن که شدیدن نیاز داریم ولی بعدا بدون هیچ دلیل منطقی گفتن که نمی شه !!! و خودم حدس می زنم که بابام زیر آبم رو پیش رییس دانشگاه که از آشناهاست زد . آخه خانواده و بخصوص بابام شدیدا با این کار مخالفن و میگن که اگه تو این کارو بکنی اونوقت ما باید هر هفته تا تو بری و برگردی نصف جون بشیم و میگن دوبار بری و برگردی خودت هم پشیمون میشی...خب اونوقت به نظر شما من چیکار باید بکنم ....بشینم و دست روی دست بزارم تا فرصتها یکی پس از دیگه از دست بره ؟