سال های آخر دوره ی راهنمایی بودم که با روزنامه ی آفتاگردان که ویژه ی نوجوانان بود آشنا شدم و تنها روزنامه ای که تا بحال اونو مشترک شده بودیم همین روزنامه بود که اگه درست یادم مونده باشم ضمیمه ی روزنامه ی همشهری بود و البته برادرم و من هر دو به اون علاقه شدیدی داشتیم و هر روز با ولع ، تمام صفحات اونو بدون جا انداختن حتی یک نکته ی کوچیک می خوندیم و البته نا گفته نماند که آخر سر ، در مورد اینکه کدوممون جدولش رو حل کنیم یه نیمچه دعوایی هم با هم میکردیم و در کل روزنامه ی خوبی برای گروه سنی ما بود و هر نوع مطلبی از علمی گرفته تا داستان و شعر تو اون پیدا می شد . با یک نگاه اجمالی به تاریخ نشریات ادواری کودکان و نوجوانان در کشورمون متوجه می شیم که تعداد چنین نشریاتی که تونسته باشن در بین این گروه سنی محبوبیت داشته باشن اصلا زیاد نیست ( شاید خیلی خیلی هم کم باشه ) با توجه به این که مخاطبان این گروه از نشریات 20 میلیون کودک و نوجوان ایرانی هستن . گاه گداری چنین نشریاتی منتشر میشن ولی متاسفانه خیلی زود یا از نظر اقتصادی کم میارن یا اسیر مسائل سیاسی میشن و از صحنه خارج میشن همونطور که آفتابگردان دچار چنین سرنوشتی شد . البته روزنامه ی همشری الان ضمیمه ی دوچرخه رو داره که روزهای پنج شنبه چاپ میشه و تقریبا در حال و هوای آفتابگردان هست و من باز گاهی اوقات می خونمش ...البته فقط اینا نیستن و تعدادی مجله هستن که برای گروه سنی کودکان و نوجوانان چاپ شده اند و اولین اونها نشریه " سه فندق " بوده که توسط " علی نقی وزیری " منتشر شده هرچند که هیچ نسخه ای از اون در دسترس نیست . بعدها در سالهای 1330-1340 " کیهان بچه ها " و " اطلاعات دختران و پسران "منتشر شده اند و پیک دانش آموز ، پیک نوآموز و پیک نوجوان مجلات دیگری هستند که در این سالها منتشر شده اند و بعد از انقلاب مجله رشد اهمیت زیادی داشته " ماهنامه سروش کودکان " ، " ماهنامه مستقل آموزشی رشد " ( رشد کودکان ، رشد دانش آموز ، رشد نو آموز ) ، " ماهنامه پوپک " ، " هفته نامه شاپرک " و " کیهان بچه ها " از مهمترین نشریات ادواری کودکان جامعه ما هستند . و یه جایی خوندم که در حال حاضر 55 نشریه ویژه ی کودکان و نوجوانان منتشر میشه ولی اینکه چقدر ویژگیهای یک نشریه کودک و نوجوان رو دارند و چقدر تونستن نیازهای واقعی مخاطبانشان رو برآورده کنن جای بحث داره . البته وقتی من دوره ی راهنمایی بودم مجله ای هم به اسم باران ( فکر کنم هنوز هم منتشر میشه ) منتشر می شد که اونم محتوای خوبی داشت و بیشتر به مسائل دینی و علمی با نگاه قابل فهم برای یه نوجوان می پرداخت. این مجله رو از طرف مدرسه به ما شاگرد اول ها !!! می دادند که البته بقیه ی بچه ها هم بی نصیب نمی موندن و از الطاف شاهانه ی شاگرد اول فیض می بردن و مجله رو بهشون امانت می دادم تا اونا هم بخوننش .
با تاسف فراوان الان دیگه بچه ها نشریات زرد رو که عکس فلان خواننده و بازیگر روش چاپ میشه و تعدادشون هم کم نیست و هر روز به صورت قارچ گونه در حال افزایش اند رو به سایر نشریه های دارای محتوای علمی و فرهنگی ترجیح میدن .
سلام خانم نیکخواه خسته نباشید در مورد امرآلد منم چیزی نمیدونم دنبالش هستم و به شما حتما خبر می دهم ضمنا من همیشه از وبلاگ خوبتان استفاده می برم
موفق باشید
سلام. فرموده بودید که کارتان حرف ندارد ولی من هرچه دقت کردم دیدم که حرف دارد. چگونه می توانستم متنی نوشته باشم که حرف نداشته باشد و آیا بدون استفاده از حروف می توان چیزی نگاشت ؟ بسیار چاکر نظر لطفتانم
سلام زهره خانم. نمی دونم تا حالا بهتون گفتم خیلی زیبا می نویسید یا نه اگه نگفتم خب حالا می گم و اگه گفتم دوباره می گم خیلی جالب و وبلاگانه می نوسید. من پستهای شما رو تا آخر می خونم. باید اعتراف کنم پستهای خودم رو تا آخر نمی خونم!!! موفق باشی
سلام خانم نیکخواه از نحوه نگارش ورعایت اصول وقواعد دستور زبان فارسی مشخص است که اشنای شما از همان دوران کودکی با کتاب و مجله بوده
آرزوی موفقیت برای شما دارم
در مورد لینک : خوب به مطلبت لینک داده
آفتابگردان
آه ه ه ه
خاطرات نوجوانی را زنده کردی
با چهشوقی هر روز میخریدم
و آخرشم مشترک شدم
و در آخر هم به دلیل یک کاریکاتور که ندانستم چه بود توقیف شد
نوجوانی هم دورانی داشت..
دوست عزیز
با درود و احترام
از آن جا که « اطلاع رسانی » ضرورتِ جهانِ امروز است و اینجانب سایتِ شما را جزء مراکز مفیدِ « اطلاع رسانی » برایِ فارسی زبانان ، تشخیص داده و به همین دلیل نیز در « لینکدونیِ » وبلاگِ نگاه لینکِ شما در قسمت ( فرهنگی هنری ها ) ثبت و در اختیارِ مراجعه کنندگانِ به این وبلاگ قرار گرفته است ، لذا مراتب جهتِ اطلاعِ جناب عالی اعلام می گردد .بدیهیِ است همکاری و هماهنگیِ فارسی زبانان - به ویژه اهل فرهنگ و جامعه و انسان - در شرایطِ حاضر جهان و در هجوم و انفجارِ اطلاعات و گسترش ارتباطات ، در فضایِ « وبِ فارسی » موردِ انتظار می باشد.
پیروز و شادکام باشید .
م . ر . زجاجی
وبلاگ نگاه
لینک :
http://www.zojaji.blogspot.com/
دختر من نگار هم هم سروش کودکان میخونه هم بچه ها گل آقا و دوست ....و تازگی ها روزهای زندگی!
سلام
خوشحالم که تونستم با وبلاگ پر محتوا و ارزشمندتون آشنا بشم.
بسیار مشعوف میشم اگه حضورتونو تو وبلاگم درک کنم.مخصوصا امروز که جمعست و جمعه ها وب من متعلق به صاحب الزمانه.اگه امروز تشریف بیارید بینهایت ممنون میشم.
موفق باشید
یا علی
زهره جان، سلام
نوشته های اخیرت را خواندم؛ و نیز تعدادی از قدیمی تر ها را از آرشیو. صمیمی بودند و جذاب؛ به خصوص ماجراهای خواب گاه ها که خیلی ذهنم را درگیر کرده. وسوسه ی نوشتن داستانی از آن فضا با من هست. اما آن چه که بیش از هرچیز برایم غریب است و حتی کمی نگران کننده، زبان نوشته های توست. این که تو «چگونه» می نویسی هم پای این که از «چه» می نویسی مهم است. در بیش ترنوشته هایت نثرِ کتابی با زبان محاوره قاطی شده و معجونی ساخته که هضم آن به راحتی ممکن نیست. موضوع وقتی برایم حساس تر می شود که یادم می آید تو یک کتاب دار و به قول خودت اطلاع رسان هستی، و زبان (نوشتاری) یکی از مهم ترین ابزارهای تو در انجام این رسالت است.
پیش خودم فکر کردم آیا تو به همین شکل در ذهن ات «فکر» می کنی؟ اندازه ای محاوره، مقداری کتابی و بعد دوباره محاوره و... . پاسخ من منفی بود. بنابراین باید زبانِ این نوشته ها از سر بی دقتی و عدم تمرکز باشد. تو می توانی همه اش را محاوره بنویسی و یا همه را کتابی. مهم این است که یک دست بنویسی. گرچه علاقه مندم پیشنهاد کنم حالا که در وبلاگ می نویسی( و زیاد هم می نویسی) چه بهتر که گه گاه به فراخور موضوع، با نثری جدی، شیوا و پیراسته شده بنویسی. بیش ترین خاصیت یک دست نوشتن، نظم فکری و انظباط ادبی ای است که در آدم ایجاد می کند. این حقیقت که اگر زبان از یک تمدن، فرهنگ و یا بوم رخت بر ببندد دیگر چیزی از آن ها باقی نمی ماند، وظیفه ی ما در دُرست نوشتن خطیر تر می کند. این یک واقعیت است: همان طور که همیشه احتمال خراب نوشتن با ما هست، امکان درست نوشتن، و نه لزوماً خوب نوشتن، نیز در ما هست.
منتظر خواندن نوشته های خواندنی ات هستم.
سلام
می بینم که کولاک کردی !!
سلام خانم نیکخواه
به نظر من وبلاگ شما فراتر از وبلاگهای ایرانی است . اعتراف می کنم در وبلاگ نویسی چیزی برای گفتن ندارم.
من دانشجوی کارشناسی کتابداری هستم که فوق العاده علاقه مند به تحقیق هستم . با من در ارتباط باشید و برایم میل بفرستید.
زهر جون خیلی ممنون اومدی خونم .و در ضمن میدونی اینجا چیو پیدا کردم؟من الان مدت هاست در بلگ فا مینویسم و تمام ارشیوم و ادرسم را در بلاگ فا گم کرده بودم الان تو لینکات همه را پیدا کردم. خیلی ممنون از حفظ من در بلاگ اسکای.
زهره جان برای بار دومه میام لینکت کردم با اجازه...